pashnetala2

روابط دختران و پسران از نگاه قرآن

روابط دختر و پسر

با نظر و نگاهی به آیات و روایات به روشنی در می‌یابیم که شرع مقدس اسلام در فردی‌ترین دستورات خود اجتماعی است و ارتباطات انسانی و اجتماعی را جزء اصلی‌ترین آموزه‌های خود قرار داده است. اگر بگوییم قرآن مجید آئین‌نامه ارتباطات است امری بدیهی را تأیید نموده‌ایم. رعایت حقوق شهروندی، نحوه ارتباط با والدین، همسایگان، خویشان، دوستان و محترم شمردن حریم بین محرم و نامحرم، آئین و آداب معاشرت، تعاون و مردم‌داری، صله رحم، رسیدگی به امور محرومان و مستمندان، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، نماز و ... از اصلی‌ترین مأموریت‌ها و عبادت‌های فردی و اجتماعی مسلمانان به شمار می‌آیند. با اندکی تأمل پی خواهیم برد که در تمامی آن عبادات، ارتباطات انسانی، اجتماعی بودن و مسئولیت‌های جمعی موج می‌زند.

بارزتر و جالب‌تر از همه اینکه؛ مهمترین دعایی که بر هر مسلمانی واجب است که آن را در واجب‌ترین اعمال خود، یعنی نماز - آن هم روزی ده مرتبه به ذهن و زبان جاری سازد، دعای «اهدنا الصراط المستقیم» است. دعایی که حتی اگر بطور انفرادی و در خلوت و خانه خود بخوانیم باید کلمات و جملاتی را ادا کنیم که حکایت از گریز از تک‌روی و حضور جدی و فعال و مفید در جمع و جماعت دارد: نعبد، نستعین، اهدنا، علینا.

به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.

نقل و درج تنها بخشی از آیات و روایات در خصوص و فرهنگ ارتباطات و تعاون خود کتابی مفصل و مستقل خواهد شد. اما در این اجمال چند نمونه را با هم مرور می‌کنیم:

در سوره آل عمران (آیه 200) تعاون و تعامل در جهت نیکوکاری و تقوا مورد تأکید واقع شده «تعاوَنوا علی البر و تقوی و لا تعاونوا علی الاِثم و العُدوان»؛ در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید، نه در گناه و ستمکاری .

در جای دیگر(سوره توبه/ آیه71) مردان و زنان مؤمن به تعامل و روابط هدفمند و مبتنی بر توسعه ارزش‌های دینی و فی مابین دعوت شده‌اند:

در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.

«والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصلوة و یؤتون الزکاة و ...»؛

مردان و زنان مؤمن همه یاور و دوستدار یکدیگرند – خلق را به کار نیک وادار و از کار زشت منع می‌کنند. نماز به پا می‌دارند و زکات می‌دهند...

و نیز در سوره نحل آیه 90 چنین آمده است:

«ان الله یامر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عَن الفحشاء و المنکر »؛ «البته خدا (خلق را) فرمان به عدل و احسان می‌دهد و به بذل و عطا به خویشاوندان امر می‌کند و از افعال زشت و منکر و ظلم نهی می‌کند.

و در خصوص روابط دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه و احترام متقابل(نور/ آیه30) این چنین تصریح شده است:

روابط دختر و پسر

«قل للمومنین یغضوا مِن ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک اَزکی لهم اِنّ الله خبیرٌ بما یصنعون»؛ (و ای رسول ما) مؤمنین را بگو تا چشم‌ها (از نگاه ناروا) بپوشند، و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این بر پاکیزگی (جسم و جان) شما اصلح است البته خدا به هر چه می کنید کامل آگاه است و نیز در مورد لزوم احترام مردان به زنان و پرهیز از تحقیر و تبعیض علیه آنان به جهت مقام و منزلت ویژه بانوان در رویکرد معصومین(علیهم‌السلام) به همین مقدار اکتفا می‌شود که رسول گرامی اسلام (در عصر رنسانس که زنان و دختران، موجودات درجه دوم تلقی می‌شدند) کرامت و لئامت مرد را به نحوه سلوک و تعامل او با زن موکول نموده است. یعنی اگر مردان با دختران و زنان، برخوردی انسانی و اسلامی داشته باشند، محترم و کریم، وگرنه حقیر و لئیم خواهند بود.

در نگاه رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) نماز و عطر و زن، ترادف معنوی و مذهبی دارند و ذکر نام زن با این دو، نشان از مقام زن (در منظر آن مقام مکرم) دارد. بنابراین روابط گروههای غیر همجنس اگر با رعایت حجاب و عفاف و ادب و وقار و به دور از هرگونه تهییج و تحریک باشد نه تنها بلامانع است، بلکه از ضروریات و ملزومات جامعه اسلامی و امروزی به شمار می‌آید.

حذف زنان از عرصه‌های فرهنگی، هنری، اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی به معنای حذف نیمی از نیروهای فعال و تأثیرگذار جامعه از رشد و پیشرفت کشور می‌باشد.

بنابر آنچه در سطور مذکور آمد، فضایی که امروز در بین بخشی از لایه‌های اجتماعی کشورمان در خصوص ارتباط دختران و پسران و زنان و مردان جوان حاکم شده و دل هر انسان صالح و مسلمان و غیرتمندی را به درد می‌آورد، نه تنها با احکام و دستورات دینی ما همسو و همسان نیست بلکه با قواعد و هنجارهای مورد تأیید روانشناسان و جامعه شناسان منصف و متعهد نیز منطبق نمی‌باشد. فرآیند معیوب مذکور مشکلات و معضلات بسیاری را بوجود آورده که در صفحات بعدی مورد بحث و تحلیل واقع خواهد شد. به منظور رعایت اصل اجمال در نگارش آشنایی با نحوه ارتباط دختر و پسر از منظر وحی ماجرای موسی(ع) و دختران شعیب را به عنوان الگویی آسمانی با هم مورد تأمل و توجه قرار می‌دهیم.

به همان میزان که اسلام با جماعت بودن و ارتباط سالم و سودمند و هدفمند با همنوعان و شهروندان اعم از زن و مرد، دختر و پسر، شهری و روستایی، ... را مورد تأیید و تأکید قرار داده اختلاط و ارتباط ناسالم و آسیب زا و شکسته شدن حریم محرم و نامحرم و کشانیدن تمتعات و التذاذهای بصری، جنسی و عاطفی و هیجانی داخل خانواده به بیرون از آن را مورد نهی و نکوهش قرار داده است.

موسی و دختران شعیب

یکی از نمونه‌های بارز رابطه دختر و پسر در قرآن، رابطه‌ای است که در آیات 23 و 24 سوره قصص طرح و تبیین شده است. موسی(ع) به عنوان فردی تبعیدی هم بیکار مانده است، هم همسر اختیار نکرده و هم بدون خانه و آشیانه!

دختران جوان شعیب در گوشه‌ای به انتظار فرصتی مناسب برای سیراب کردن گوسفندانشان ایستاده‌اند، موسی (ع) که برای رفع تشنگی به سمت چاه رفته بود جلو می‌رود. سئوال می‌کند جواب می‌شنود به علت حضور مردان در کنار چاه (آبشخور گوسفندان) کار سیراب کردن گوسفندان را به تأخیر انداخته‌ایم. پدر ما هم پیر است و برای کار کردن ناتوان. لذا ما به این کار (اقتصادی و تولیدی) همت گمارده‌ایم. موسی(ع) که در نیکوکاری و طرفداری از مظلومان پیشرو بود به دختران شعیب یاری می‌رساند تا دام‌های خود را سیراب کنند. این همان کار پیامبرانه است: کار بدون چشم داشت، فقط برای رضای خدا، حفظ عفت و پارسایی در ارتباط با افراد غیر همجنس، بدون انگیزه‌های غریزی.

روابط دختر و پسر

این وعده الهی است که: «ان تنصرالله ینصرکم»؛ خدا از بالا دو پیامبر (موسی و شعیب) را به هم می‌رساند. دختران شعیب از موسی خواستند تا برای کار با پدرشان ملاقات کند. انجام شد، شعیب پیامبر(ع)، وقتی موسی را جوانی برومند، حق شناس، خویشتندار و صالح یافت پیشنهاد: کار در مزرعه، ازدواج با یکی از دخترانش، سکونت در محل کار را داد، بدین ترتیب اشتغال، ازدواج، مسکن، سه لازمه مهم زندگی جوانان برای موسی(ع) در فرآیند ارتباطی و حفظ عفت و کرامت و تقوا حاصل شد.

 

نکات مهم ماجرای مذکور:

1- دختران با حفظ حجاب و عفاف می‌توانند به فعالیتهای اجتماعی - اقتصادی بپردازند.

2- دختران از مرد نامحرم (حضرت موسی) برای رفع مشکل سیراب کردن گوسفندانشان درخواست کمک نکردند. این موسی بود که از آنان سئوال کرد.

3- ارتباط کلامی، بسیار کوتاه بود. شخصی نبود، بلکه کاری بود.

4- ارتباط کلامی در جمع و اجتماع انجام گرفت نه در خلوت. علنی بود، نه پنهانی .

5- نیت و انگیزه غریزی، جنسی، مادی نبود، صرفاً مساعدت و یاری و جلب رضایت خدا بود.

6- دختران شعیب با یکدیگر بودند، نه به تنهایی، یعنی دختران در بیرون رفتن سعی کنند تنها نروند، بلکه حداقل دو نفر باشند تا امنیت بیشتری برای آنان حاصل شود.

7- دختران در محیط کار از اختلاط با مردان پرهیز کنند.

8- مردان احساس مسئولیت کنند و نسبت به زنان عفیفه و پاکدامن و با حیاء بی تفاوت نباشند.

9- موسی(ع) با هر دو دختر سخن گفت و به هر دو کمک کرد، تا شبهه و توهمی ایجاد نشود.

10- موسی(ع) بعد از کمک و صحبت در حد ضرورت، ارتباط را ادامه نداد و به سرعت به سایه رفت. و از آنان دور شد.

البته ماجرای مذکور پیامها و نکات آموزنده و ارزنده بسیار دیگری نیز در بر دارد که طرح و تبیین آنها در این مقال نمی‌گنجد، لذا به منظور ارائه الگویی قرآنی به این مقدار اکتفا و علاقمندان را به تفاسیر معتبر ارجاع می‌دهیم.


ممنوعیت پوشیدن دامن کوتاه در ناپل

شورای شهر "ناپل" در ایتالیا اعلام کرد که از این پس تمامی زنان باید از پوشیدن "دامن‌های کوتاه" خودداری کنند و در غیر این صورت 500 یورو جریمه می‌شوند.

در این بیانیه آمده است: اجرای این روند در راستای تصویب فهرست 41 موضوعی قانونی "شهروند خوب برای ایتالیا" صورت گرفته است برهمین اساس از این پس چه زنان و چه مردان نباید شلوارهای جین کوتاه و چسبان به تن کنند.

"لوییجی بوبیو" - شهردار منطقه‌ای در نزدیکی ناپل ایتالیا - معتقد است: اجرای این قوانین به ویژه در مناطق حومه شهرهای بزرگ به چهره منطقه وضعیت ویژه‌ای می‌دهد و باعث می‌شود تا بهتر بتوان برای آینده منطقه برنامه ریزی کرد.

وی ادامه داد: در راستای این قانون اجرای بازی فوتبال در پارک ها، باغ‌ها و دشنام دادن در مراکز عمومی منع شده و در صورت تخطی از این قوانین جدید، فرد خاطی به شدت مجازات می‌شود، چرا که مسایل شهروندی را زیر پا گذاشته که جریمه نقدی بین 25 تا 500 یورو تعیین شده است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی تلگراف، "دون پائولوسسر" - یک کشیش محلی در ناپل - نیز تصریح کرد: اجرای این قوانین به ویژه منع پوشیدن دامن‌های کوتاه و شلوارهای جین چسبان از وقوع جرایم جنسی جلوگیری می‌کند، لذا من کاملاً با این قانون موافقم. وی خاطرنشان کرد: از دو سال گذشته تاکنون که دولت "سیلویو برلسکونی" قوانینی را برای مقابله با جرم و رفتارهای غیراجتماعی و ناهنجار وضع کرده، وضعیت کشور بهتر از قبل شده است.


نشانه های عمومی آخرالزّمان

 نشانه های عمومی آخرالزّمان
نشانه های عمومی آخرالزّمان


 

نویسنده:ابراهیم شفیعی سروستانی




 

پیامبر گرامی اسلام (ص)وامامان اهل بیت (ع)در روایات متعددی به توصیف آخر الزّمان و بیان نشانه های عمومی این دوران پرداخته اند .یکی از این روایات ،روایت مفصّلی است که در کتاب «الکافی»از امام ششم شیعیان نقل شده است . امام صادق (ع)در ابتدای این روایت ،در پاسخ یکی از یاران خود که با اشاره به برخورد تحقیر آمیز منصور عباسی با آن حضرت از ایشان می پرسد :«اینان تا کی باید سلطنت کنند و ماکی از [آزار آنها ]راحت و آسایش می یابیم.»می فرماید :«آیا نمی دانی که هر چیزی مدّتی دارد ؟...آیا این سخن تو را سود می بخشدکه بدانی هر گاه زمان این امر و [پایان دولت آنان ]فرارسد،از چشم بر هم زدنی زودتر رخ می دهد؟اگر تو می دانستی که آنها در درگاه خداوند چه وضعی دارند،خشم تو نسبت به آنها بیشتر می شد. اگر تو یا [حتّی ]همه ساکنان زمین کوشش کنند که آنها را از نظر گناه به وضعی بدتر از آنچه اکنون در آن به سر می برند،در آورند ،نمی توانند.پس [مراقب باش]شیطان تو را نلغزاند و پریشان نکند؛زیرا عزّت وسربلندی تنها از آن خدا،رسول او و مؤمنان است ،ولی منافقان نمی دانند . آیا نمی دانی هر کس منتظر این امر باشد و در برابر آزار و ترسی به او وارد می شود،شکیبایی پیشه کند،فردای قیامت در صف ما محشور می شود».
آنگاه آن حضرت نشانه های آخر الزّمان یا عصر ظهور دولت حق را چنین بر شمرد:
«1.آنگاه که دیدی حق مرده است و اهل حق از میان رفته اند ؛2. ستم همه جا را فراگرفته است 3.قرآن فرسوده شده ،و بدعت هایی از روی هوا وهوس در مفاهیم آن به وجود آمده است ؛4.دین بی محتوا شده است ،همانند ظرفی که آن را واژگون می سازند؛5.اهل باطل بر اهل حق بزرگی می جویند؛6.شر آشکار شده است و از آن نهی نمی شود و هر که کار زشت انجام دهد ،معذورش می دارند؛7.فسق آشکار شده است و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده می کنند8.مؤمن ،سکوت اختیار کرده است و سخنش را نمی پذیرند؛9.فاسق دروغ می گوید و کسی دروغ و افترایش را به او باز نمی گرداند؛10بچّه کوچک ،مرد بزرگ را خوار می شمارد؛11.پیوند خویشاوندی بریده می شود؛12.هر که را به کار بد بستایند،خوش حال می شود؛13.پسر بچّه همان می کند که زن می کند14.زنان با زنان ازدواج می کنند؛15مداحی و چاپلوسی فراوان شده است ؛16.مرد ،مال خود را در غیر راه طاعت خدا خرج می کند و کسی از او جلوگیری نمی کند17.چون شخص مؤمنی را ببیند ،از کوشش او به خدا پناه برد ،18.همسایه ،همسایه خود را آزار می دهد و در این کار مانعی برای او نیست ؛19.کافر خوشحال است از آنچه در مؤمن می بیند و شاد است از اینکه در روی زمین فساد وتباهی می بیند؛20.آشکارا شراب بنوشد و کسانی که از خدای عزّو جلّ نمی ترسند،برای نوشیدنش گرد هم می آیند؛21.امربه معروف کننده خوار است 22.فاسق در آنچه خدا دوست ندارد،نیرومندو ستوده است ؛23.اهل قرآن و هر که آنان را دوست دارد،خوار است ؛24.راه خیر بسته شده و راه شر مورد توجه قرار گرفته است ؛25.خانه کعبه تعطیل شده است و دستور به ترک آن داده می شود؛26.مرد به زبان می گوید ،آنچه را که به آن عمل نمی کند؛27.مردان ،خود را برای استفاده مردان فربه می کنند و زنان برای زنان ؛28زندگی مرد از پس او اداره می شود و زندگی زن از فرج او؛29. زنان مانند مردان برای خود انجمن ها ترتیب می دهند؛30. در میان فرزندان عبّاس ،کارهای زنانگی آشکار می شود (و خود را مانند زنان زینت می کنند،همان گونه که زن برای جلب نظر شوهرش ،خود را آرایش می کند)؛31.به مردها پول می دهند که با آنها یا زنانشان عمل نامشروع انجام دهند؛32.توانگر از شخص با ایمان عزیزتر است ؛33.رباخواری آشکار است و رباخوار سرزنش نمی شود؛34.زن ها به زنا افتخار می کنند؛35. زن برای نکاح مردان با شوهر خود همکاری می کند؛36.بیشتر مردم و بهترین خانه ها آن باشد که به زنان در هرزگی شان کمک می کنند؛37.مؤمن به خاطر ایمانش غم ناک و پست وخوار می شود؛38.بدعت و زنا آشکار می شود؛39.مردم به شهادت ناحق اعتماد می کنند؛40دستورهای دینی بر اساس تمایلات اشخاص تفسیر می شود؛41.حلال ،تحریم شود و حرام ،مجاز؛42. مردم چنان در ارتکاب گناه گستاخ شده اند که منتظر رسیدن شب نیستند؛43. مؤمن نمی تواند کار بد را نکوهش کند،جز با قلب؛44.مال کلان در راه غضب الهی خرج می شود؛45.زمام داران به کافران نزدیک می شوند و از نیکان دوری می گزینند؛46.والیان در داوری رشوه می گیرند؛47.پست های حساس دولتی به مزایده گذارده می شود؛48.مردم با محارم خود نزدیکی می کنند؛49به تهمت وسوءظن ،مرد به قتل می رسد؛50.مرد به مرد پیشنهاد عمل زشت می کند و خود و اموالش را در اختیار او می گذارد؛51. مرد به خاطر آمیزش با زنان سرزنش می شود(که چرا با مردان آمیزش نمی کند)؛52. مرد از کسب زنش از هرزگی نان می خورد و آن را می داند و به آن تن می دهد؛53.زن بر مرد خود مسلط می شود وکاری را که مرد نمی خواهد انجام می دهد و به شوهر خود خرجی می دهد ؛54. مرد ،زن و کنیزش را (برای زنا)کرایه می دهد و به خوراک و نوشیدنی پستی تن در می دهد ؛55. سوگندهای به ناحق به نام خدا بسیار می شود؛56. قمار آشکار می شود؛57. شراب را بدون مانع و آشکارا می فروشند؛58. زنان مسلمان ،خود را در اختیار کافران می گذارند؛59. لهو ولعب آشکار می شود و کسی که از کنار آن می گذرد ،از آن جلوگیری نمی کند(وکسی جرئت جلوگیری را ندارد)؛60.کسی که مردم از تسلط و قدرتش ترس دارند،مردم شریف را خوار می کند؛ 61.نزدیک ترین مردم به فرمان روایان کسی است که به دشنام گویی ما خاندان ستایش شود؛62.هر کس ما را دوست دارد،دروغ گویش می دانند و شهادت او را نمی پذیرند؛63. مردم ،در گفتن حرف زور و ناحق با همدیگر رقابت می کنند؛64. شنیدن قرآن بر مردم سنگین و گران می آید و در عوض ،شنیدن سخنان باطل بر مردم آسان است ؛65.همسایه ،همسایه را از ترس زبانش گرامی می دارد؛66.حدود خدا تعطیل می شود و در آن به دلخواه خود عمل می کنند؛67.مساجد طلا کاری می شود؛68.راست گو ترین مردم پیش آنها ،مفتریان دروغ گویند؛69.شرّ و سخن چینی آشکار می شود؛70. ستم کاری گسترش می یابد؛71.غیبت را سخن نمکین می شمارند و مردم همدیگر را بدان مژده می دهند؛72.برای غیرخدا به حج و جهاد می روند؛73.سلطان به خاطر کافر ،مؤمن را خوار می کند 74.خرابی و ویرانی بیش از آبادی است ؛75.زندگی مرد از کم فروشی اداره می شود؛76.خون ریزی را آسان می شمارند؛77.مرد برای غرض دنیایی ریاست می طلبدو خود را به بدزبانی مشهور می سازد تا از او بترسند و کارها را به او واگذار کنند؛78.نماز را سبک می شمارند ؛79.مرد مال بسیار دارد ،ولی از وقتی که آن را پیدا کرده ،زکات آن را نپرداخته است؛80.قبر مرده ها را می شکافند و آنها را می آزارند و کفن هایشان را می فروشند؛81.آشوب بسیار می شود؛82.مرد روز خود را به نشئه (شراب)به شب می برد و شب را به مستی صبح می کند؛83.با حیوانات عمل زشت انجام می دهند؛84.حیوانات همدیگر را می درند؛85.مرد به مصلّی می رود،ولی چون بر می گردد،جامه در تن ندارد؛86.دل مردم سخت و چشمانشان خشک می شود و یاد خدا بر آنان سنگین می آید؛87.کسب های حرام گسترش می یابد و بر سر آن رقابت می کنند؛88.نماز خوان برای ریا و خودنمایی نماز می خواند؛89.فقیه برای غیر دین فقه می آموزد و دنیا و ریاست طلب می کند؛90.مردم دور کسی را گرفته اندکه قدرت دارد؛91.هر کس روزی حلال می جوید،سرزنش می شود و جوینده حرام ،مورد ستایش وتعظیم است ؛92.در مکّه و مدینه کارهایی می کنند که خداوند دوست ندارد و کسی هم نیست که مانع شود و هیچ کس آنها را از این کارهای زشت باز نمی دارد؛93.آلات لهو ولغب [حتی]در مکّه و مدینه آشکار می شود؛94.مرد سخن حق می گوید و امر به معروف و نهی از منکر می کند؛دیگران او را نصیحت می کنند و می گویند :این کار بر تو لازم نیست؛95.مردم به همدیگر نگاه می کنند و به مردم بدکار اقتدا می کنند؛96.راه خیر به کلّی خالی است و کسی از آن راه نمی رود؛97.مرده را به مسخره می گیرند و کسی برای مرگ او غمگین نمی شود؛98.هر سال بدعت و شرارت بیشتر می شود؛99.مردم و انجمن ها تنها از توانگران پیروی می کنند؛100.به فقیر چیزی می دهند ،در حالی که به او می خندند و برای غیر خدا به او ترحّم می کنند،101.نشانه های آسمانی پدید می آید ،ولی کسی از آن هراس ندارد؛102.مردم در حضور جمع،همانند بهایم مرتکب اعمال جنسی می شوند و هیچ کس از ترس،کار زشت را انکار نمی کند؛103.مرد در غیر اطاعت خدا زیاد خرج می کند،ولی در مورد اطاعت خدا از کم هم دریغ می ورزد؛104.آزار به پدر ومادر آشکار می شود و مقام آنها را سبک می شمارند و حال آنها در پیش فرزند از همه بدتر باشد و از اینکه به آنها افترا زده شود ،خوشحال می شوند؛105.زن ها بر حکومت چیره می شوند و پست های حساس را قبضه می کنند و کاری پیش نمی رود ،جز آنچه به دلخواه آنان باشد؛106.پسربه پدر خود افترا می زندو به پدر و مادر خود نفرین می کند و از مرگشان خوشحال می شود؛107.اگر روزی بر مردی بگذرد که در آن روز گناه بزرگ مرتکب نشده باشد،مانند هرزگی یا کم فروشی یا انجام کار حرام یا می خوارگی ،آن روز غمگین است و خیال می کند که روزش به هدر رفته و عمرش در آن روز بیهوده تلف شده است؛108.سلطان موّاد غذایی را احتکار می کند،109.حقّ خویشاوندان پیامبر (خمس)به ناحق تقسیم می شود و بدان قمار بازی و می خوارگی می کنند؛110.با شراب درمان می کنند و بدان بهبودی می جویند؛111.مردم در مورد ترک امر به معروف و نهی از منکر و بی عقیدگی یکسان می شوند؛112.منافقان و اهل نفاق سر وصدایی دارند و اهل حق ،بی سرو صدا و خاموش اند؛113.برای اذان گفتن و نماز خواندن مزد می گیرند؛114.مسجد ها پراست از کسانی که از خدا ترس ندارند و برای غیبت و خوردن گوشت اهل حق به مسجد می آیند و در مساجد،از شراب مست کننده توصیف می کند؛115.شخص مست که از خود تهی است ،بر مردم پیش نمازی می کند و به مستی او ایراد نمی گیرد و چون مست شود،گرامی اش می دارند؛116.هر که مال یتیمان را بخورد ،شایستگی او را می ستایند؛117.قاضیان به خلاف دستور خدا داوری می کنند؛118.زمام داران از روی طمع ،خیانت کاران را امین خود می سازند؛119.میراث (یتیمان )را فرمان روایان به دست افراد بد کار و بی باک نسبت به خدا داده اند،از آنها حق حساب می گیرند و زمام آنها را رهای می سازند تا هر چه می خواهند انجام دهند؛120.بر فراز منبرها ،مردم را به پرهیزکاری دستو ر می دهند ،ولی خود گویندگان به آن دستور عمل نمی کنند؛121.وقت نماز ها را سبک می شمارند؛122.صدقه را به وساطت دیگران به اهل آن می دهند و به خاطر رضای خدا نمی دهند،بلکه از روی درخواست مردم و اصرار آنها می پردازند؛123.تمام همّ و غمّ مردم ،شکم و عورتشان است ،باکی ندارند که چه بخورند و با چه آمیزش کنند؛124.دنیا به آنها روی آورده است ؛125.نشانه های حق کهنه گشته است».
امام صادق (ع)پس از پیش بینی این حوادث ،خطاب به راوی فرمود :«در چنین زمانی مراقب خود باش .نجات خود را از خداوند بخواه (فرج نزدیک است )و بدان که مردم با این نافرمانی ها سزاوار عذاب اند . اگر عذاب بر آنها فرود آمد و تو در میان آنها بودی ،باید به سوی رحمت حق بشتابی تا از کیفری که آنها به واسطه سرپیچی از فرمان خدا می بینند،بیرون بیایی . «.بدان که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گرداند:«و إنّ رحمة الله قریبٌ من المحسنین».(1)

پی نوشت ها :
 

1ـ الکافی ،ج8،صص36ـ42،ح7،بحارالانوار،ج52،صص254،260.
 

منبع:نشریه موعود شماره 102

بخوانیم و فکری بکنیم...!

به تازگی نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، گزارشی را از ترکیب زنان بدحجاب دستگیر شده، منتشر کرده که با نگاهی به این گزارش، می‌توان به برخی از علل و زمینه‌های بروز بدحجابی و بی بندوباری در جامعه پی برد.



میانگین سن دستگیر شدگان:
- 47 درصد دختران 16 تا 20 سال
- 32 درصد زنان 21 تا 25 سال
- 14 درصد زنان 26 تا 30 سال
(مجموعا 93 درصد بین 16 تا 30 سال هستند)

وضعیت تحصیلی عناصر بدحجاب:
- 47 درصد تحصیلات متوسطه و دیپلم
- 28 درصد فوق دیپلم و لیسانس
- 26 درصد زیر دیپلم یا بالای فوق لیسانس

شغل دستگیر شدگان به جرم بد حجابی:
- 25 درصد محصل
- 19 درصد دانشجو
- 15 درصد آزاد
- 11 درصد کارمند (اکثرا بخش خصوصی)
- 17 درصد کارگر یا بیکار

دوستی با جنس مخالف توسط دستگیر شدگان:
- 52 درصد دوستی با جنس مخالف
- 33 درصد عدم دوستی با جنس مخالف
(میانگین سن شروع دوستی 16 تا 17 سال)

نوع برخورد والدین با افراد بد حجاب:
- 51 درصد والدین، هم فکر هستند
- 23 درصد مخالف بد حجابی فرزند

اطلاع والدین از دوستی فرزند با جنس مخالف:
- 60 درصد مادران مطلع بوده اند
- 31 درصد مادران و پدران (هردو) مطلع بوده اند
- 9 درصد، هیچکدام از والدین، مطلع نبوده اند

علت انتخاب لباس‌های ناهنجار:
- 70 درصد، مشاهده در مغازه‌ها و مراکز خرید
- 10 درصد مشاهده لباس دیگران
 
اکنون با نگاهی گذرا به این گزارش، لزوم اقدام همه جانبه دستگاه‌ها و عمل به وظایف مندرج در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بیش از پیش نمایان می‌شود.

به عبارت بهتر و در یک جمع بندی:

1. حدود 93 درصد از عناصر بدحجاب دستگیر شده، کسانی هستند که در دوران سی ساله اخیر، به دنیا آمده و به دلیل کم کاری‌ها و بی توجهی‌های مسئولین در مقابله با تهاجم فرهنگی، به دام این منکر افتاده اند.

2. حدود نیمی از دستگیر شدگان نیز، محصل و دانشجو هستند که لزوم برنامه ریزی‌های جدی برای ترویج عفاف و حجاب در عرصه آموزش و پرورش را گوشزد می‌کند.

3. بیش از نیمی از این خانواده‌ها با فرزند خود در زمینه بد حجابی همفکر هستند که ناشی از ضعف فرهنگ دینی در میان آنها، عدم اطلاع لازم و ابتلا به مشاهده برنامه‌های ماهواره ای و ... است که در این زمینه نیز، دستگاه‌های مختلف، مخصوصا صدا و سیما برای تقبیح بد حجابی و ترویج عفاف و حجاب، نقش بسزایی دارند.

4. در این آمار تکان دهنده، بیش از 90 درصد والدین این افراد، از ارتباط آنها با جنس مخالف، آگاه بوده اند که در این زمینه نیز، فرهنگ سازی و گسترش امدادهای اجتماعی و ترویج فرهنگ عفاف و حجاب و تقبیح جدی رابطه نامشروع برای خانواده‌ها توسط صدا و سیما و دیگر دستگاه‌های فرهنگی، بسیار حائز اهمیت است.

5. نکته دیگر آنکه وقتی بیش از 70 درصد علت انتخاب پوشش‌های ناهنجار، فروشگاه‌ها و مراکز عرضه لباس و... هستند، وظیفه اصناف و واحدهای نظارتی مربوطه در نیروی انتظامی و قضایی، بسیار حساس و ضروری است.

البته یکی از عوامل مهم اشاعه و گسترش بی بند و باری در جامعه، احساس امنیت عناصر خاطی و کم توجهی مسئولان انتظامی و قضا طی سالیان متمادی گذشته در مواجه با این موضوع، به عنوان یک بزه و جرم اجتماعی است که انشاالله با تلاش و توجه و اقدام همه مسئولان و دستگاه‌ها، شاهد کاهش این معضل خطرناک جامعه اسلامی خود باشیم. انشاالله

-------------------------
پی نوشت: برگرفته از نشریه خبری عبرت‌های عاشورا

نکبت یا پاک‌سازی نژادی؟


نکبت یا پاک‌سازی نژادی؟


 

نویسنده :عبدالوهاب المسیری(1)




 

چکیده :
 

تعبیرنکبت،تعبیر نادرست و مغرضانه ای است که از سوی اسرائیلی‌ها رواج داده می شود، چرا که به مصیبت و بلا بودن این جنگ توجه بیشتری دارد و از کسانی که این مصیبت و بلا را به وجود آورده اند،غافل است. اصطلاح نکبت برخاسته از علت های مفهومی زیادی است که می‌توان آن را تلاشی برای مقابله با بار روانی سنگین «هولوکاست» دانست.
از مهم ترین کتاب‌هایی که مورخان جدید در اسرائیل منتشرکرده و نوشته هایشان به مدارک صهیونیستی تکیه می‌کند، می توان به کتاب ایلان بابیه تحت عنوان «پاک سازی نژادی»اشاره کرد. ایلان بابیه از مورخان تجدید نظر طلب بلکه سردمدار و شاید مهم ترین آنها باشد.وی پایان نامه و تزهای مهم صهیونیست‌ها را گردآوری کرد و به مطالعه و تحقیق در مورد آنها پرداخت و شاید به این علت بود که ایدئولوژی صهیونیسم را رد کرد.
بابیه معتقد است که دولت صهیونیستی، جنگ 1948 را «جنگ استقلال» می‌نامد، در حالی که عرب ها آن را «نکبت فلسطین» نام‌گذاری کرده اند. اما چرا فلسطینیان چنین اصطلاحاتی را به وجود آوردند؟ وی معتقد است که ایجاد اصطلاح نکبت، برخاسته از علت‌های مفهومی زیادی است که می‌توان آن را تلاشی برای مقابله با بار روانی سنگین «هولوکاست» دانست، اما عدم توجه به عاملان اصلی نکبت (که همان صهیونیست‌ها هستند)، در برخی از موارد باعث شده است که جهانیان منکرآنچه که از سال 1948 تاکنون بر سر فلسطینیان آمده است، شوند.حقیقت این است که این مصیبت نه نکبت بلکه «پاکسازی نژادی» بوده است. و اما معنای پاکسازی نژادی چیست؟
دایره المعارف Hutchinson پاکسازی نژادی را چنین معنا می‌کند:«هرگاه مردم را به زور برای ایجاد همگونی نژادی در سرزمین یا منطقه ای که در آن نژادهای گوناگونی زندگی می‌کنند،وادار به ترک آن سرزمین کنیم. هدف از اخراج در پاکسازی نژادی عبارت است از بیرون راندن هر چه بیشتر اهالی سرزمین،با استفاده از تمامی وسایل موجود، با هدف تبعید ساکنان. البته این وسایل می تواند غیرخشن نیز باشد نظیر آنچه درخصوص مسلمانان کروات اتفاق افتاد. آنها بعد از پیمان «دیتون» در نوامبر 1995 از سرزمین‌هایشان بیرون رانده شدند.» با اقدامی که وزارت امور خارجه آمریکا انجام داد، مهر تأیید بر این تعریف زده شد. وزارت امور خارجه آمریکا، در می 1999 در حوادث مربوط به شهر بیک در کوزوی غربی، دست به کار شد و این شهر را طی بیست و چهار ساعت تخلیه کرد. انجام این کار جز با برنامه ریزی قبلی که برنامه منسجمی را می طلبید، میسر نبود. علاوه بر این، برای سرعت‌بخشی به اجرای عملیات، کشتارهای مختلفی نیز صورت گرفت. در مقام مقایسه باید گفت،آنچه که در شهر بیک در سال 1999 صورت گرفت، تقریباً به همان شیوه در صدها روستای فلسطینی، در سال 1948 اتفاق افتاده بود. به جای پرداختن به نمونه های جنگ، بابیه به نمونه‌های پاکسازی نژادی به عنوان نقطه شروع و چهارچوب بحث و گفت‌گوی علمی درباره حوادث سال 1948، می پردازد. وی بیان می‌دارد که پوشیده ماندن نمونه‌های پاکسازی نژادی،می تواند دلیلی باشد بر اینکه چرا استمرار انکار نکبت در طول این مدت طولانی همچنان ادامه داشته است.
از زمانی که جنبش صهیونیسم،دولت نژادی خود را بنا نهاد،هدف این رژیم از جنگ ها، تبعید ساکنان فلسطین نبود بلکه به عکس، هدف اصلی صهیونیسم،پاکسازی نژادی کامل تمامی فلسطینیان بود؛ چرا که در نگاه آنها، فلسطین از آن اسرائیل و سرزمینی است که صهیونیسم می‌خواهد حکومتش را در آن برپا کند.
جنایت‌هایی که اسرائیل در حق مردم فلسطین مرتکب می شود،صرفاً به شرایط جنگی مانند سایرجنگ‌ها مربوط نمی شود. مورخ جدید صهیونیستی بنی موریس می‌گوید:«درجنگ کارها آنچنان صورت می‌گیرد که باید باشد.» شبیه این چنین تعبیر پیچیده ای، به کشورهای قدرت طلب اجازه می دهد تا از پیامدهای آنچه که مرتکب شده اند بگریزند و به اشخاص چنین اجازه ای را می‌دهد تا از چنگال عدالت فرار کنند. بابیه در کتاب خود، مهاجرت داوطلبانه فلسطینیان از سرزمین‌هایشان را رد کرده و می‌گوید:«آنچه که در سال 1948 در فلسطین گذشت، عملیات پاکسازی نژادی کامل فلسطینیان از سرزمین اصلی آنها بود و این جنایتی ضد انسانی است که اسرائیل در صدد انکار آن است. اسرائیل می خواهد جهانیان را به فراموشی این مسئله هدایت کند. این نوشته تلاشی است برای زدودن غبارهای تاریکی از کشتارهایی که صهیونیست ها علیه مردم فلسطین مرتکب شده اند.»بابیه درکتاب خود به اصطلاح «ترازوی جمعیتی» بین اعراب و یهودیان در فلسطین اشاره می‌کند. وی این موضوع را چنین تبیین می‌کند که هر گاه کفه ترازو در غیرمنافع یهود سنگینی کند، این حالت می‌تواند منجر به زوال تسلط همه جانبه یهودیان بر فلسطینیان شود. لذا صهیونیست‌ها چنین وضعیتی را مصیبتی برای خود می دانند. در قبال این بحران جمعیتی، محور اصلی سیاست آشکاری که بن گورین و همکارانش آن را بنا نهادند و خود در مجموعه‌های محلی مردمی (پارلمان یهودی در فلسطین) از آن پرده برداشتند، بر تشویق به مهاجرت زیاد یهودیان به اسرائیل استوار بود. اما در محافل خصوصی، فرماندهان اسرائیل اعتراف می‌کنند که مهاجرت هر اندازه هم که اهمیت داشته باشد، هرگز برای بر هم زدن موازنه اکثریت فلسطینیان کافی نیست و لذا به وسائل دیگری علاوه بر مهاجرت نیاز است. بن گورین در سال 1937 این وسائل را تشریح کرده است. وی زمانی که با دوستانش درباره مسئله فقدان اکثریت قاطع یهودیان در دولت آینده گفت و گو می‌کرد، دوستانش را از این واقعیت آگاه کرد که اگر قرار باشد به لحاظ جمعیتی، فلسطینیان در اکثریت باقی بمانند،شهرک نشینان یهودی برای برآورده ساختن آرزوی دیرینه خود که همان ایجاد سرزمین یهودی خالصی است، مجبور به استفاده از «نیروی نظامی» خواهند شد. بن گورین پس از ده سال، در سوم دسامبر 1947 در سخنرانی خود در حضور بزرگان حزب «مبای» (حزب کارگران سرزمین اسرائیل)، به صورت واضح تری، چگونگی برخورد با واقعیت‌هایی نظیر تصمیم سازمان ملل مبنی بر تقسیم فلسطین میان اعراب و اسرائیل که به هیچ وجه پذیرفته شدنی نیست را تشریح می‌کند. وی در این سخنرانی بیان می‌کند: «اکنون چهل درصد از غیریهودیان در مناطقی که ویژه یهودیان است به سر می برند. این ترکیب جمعیتی برای دولت یهودی غیر قابل پذیرش است و ما باید با این واقعیت جدید، با شدت و خشونت هرچه تمام تر مقابله کنیم. سنگینی ترازوی جمعیت به نفع فلسطینیان، علامت سؤالی را درباره توانایی ما در حفاظت از سیادت یهود ایجاد می‌کند. حکومتی که حداقل هشتاد درصد از ساکنانش یهودی باشند، می‌تواند امیدی برای ادامه زندگی و سکونت در فلسطین برای یهودیان ایجاد کند».تقریباً یک ماه قبل از تصمیم سازمان ملل، بن گورین در نشست گروه های مختلف کمیته اجرایی سازمان یهود، برای اولین بار با صراحت تمام بیان کرد که پاکسازی نژادی نقش یک ابزار جایگزین یا مکمل را دارد که می تواند ضامن ایجاد دولت خالص یهودی باشد. بابیه آشکار می سازد که در بعد از ظهر روز چهارشنبه دهم مارس 1948،یک گروه یازده نفری متشکل از فرماندهان اولیه صهیونیست‌ها و افسران نظامی جوان،تحولات اخیر را گامی مهم در پاکسازی نژادی فلسطین به شمار آوردند. این فرماندهان معتقد بودند که پاکسازی نژادی در قالب طرح «بازگشت» با «اخراج روش مند و با برنامه» فلسطینیان از مناطق وسیعی از کشور، انجام خواهد پذیرفت. طرح بازگشت طرح وسیعی است که مواردی نظیر ایجاد وحشت، محاصره، بمباران روستاها و مناطق مسکونی، آتش زدن منازل و دارایی‌ها، کالا و همچنین کاشتن مین ها در وسط خرابه‌ها و... را در برمی‌گیرد. هدف از این طرح، بیرون راندن فلسطینیان از سرزمین هایشان و ممانعت از بازگشت به خانه هایشان می‌باشد. این نقشه،نتیجه حتمی گرایش‌های ایدئولوژیکی صهیونیست ها است که می‌کوشند تا فلسطین را منحصراً از آن خود سازند. اجرای این نقشه،تنها به قبل از جنگ سال 1948 خلاصه نمی شود، بلکه این سیاستی است که پس ازآن نیز همواره از طرف رژیم صهیونیستی دنبال شده است.
1-(عبدالوهاب المسیری تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع دکتری در رشته زبان و ادبیات انگلیسی در دانشگاه های مصر و آمریکا به پایان رسانید. وی تا پیش از وفاتش در سال گذشته عضو شورای تحلیل مرکز مطالعات سیاسی و استراتژیک الاهرام بود. از مهم‌ترین تألیفات او می‌توان به «موسوعه الیهود و الیهودیه و الصهیونیه» در هشت جلد اشاره کرد.)
منبع: www.alittihad.ae
منبع:نشریه سیاحت غرب،شماره 73